در چنین شب سرد و تاریکی، پشت میز نشستم و به بدبختی هام فکر می کنم. به درس های زیاد این ترم (البته این قسمت تقصیر و تصمیم خودم بود)، به سمیناری که یارو تا الآن حتی فهرست مطالب رو هم از من قبول نکرده، چه برسه به اصل پروژه، و مهمونی یکشنبه که نتونستم بپیچونم، باید برم هامبورگ.
قرار بود از درس های این ترم بگم. البته همون طور که قبلاً گفتم، رفتن و نرفتن سر ِ کلاس مهم نیست، مهم اینه که آخرش کدوم امتحانات رو شرکت می کنیم. این هفته ی اول رو میریم ببینیم از کدوم استاد خوشمون میاد.
فعلاً از دو تاش قلم می گیرم: یکیش اقتصاد تولید بود که استثنائاً این هفته نرفتم سر کلاسش، واسه همین چیزی ندارم که تعریف کنم. تازه ممکنه شبیه درس طرح ریزی واحدهای صنعتی باشه که در اون صورت بیخیالش می شم.
یکی هم یه درس دیگه است که فعلاً لو نمی دم. (اولین حدس مامان این بود: تنظیم خانواده؟! گفتم آخه مادر من، اینجا این چیزها رو تو دبستان درس می دن. اون موقع که باید به ما می گفتن، تو دبستان و دبیرستان که هیچ، دانشگاه هم انگار نه انگار، به روی مبارک نیاورد!)
1. ریاضیات پیشرفته برای اقتصاددانان: اون طور هم که اسمش نشون میده، خفن نیست. همون بهینه سازی خودمون ِ. البته در دانشگاهی که دانشکده صنایع نداشته باشه، همچین اسم گذاشتنی طبیعی ِ. این یکی هم اگه زیاد برام تکراری باشه، بیخیالش می شم. فعلاً از پیرمردِ استاد خوشم اومده، تسلط خاصی داره، به خصوص که خودش کتاب رو از انگلیس ترجمه کرده (اسم کتاب اصلی، برعکس اسم درس ِ: essential mathematics for economic analysis. البته قراره بخشی هم از کتاب further mathematics... درس بده). انگار یه عمره که داره همین درس رو میده.
یه انگیزه هم این بود که دیدم از دکتر ق. در OR1 که چیزی نفهمیدیم، چون کار رسید به شب امتحان و یک هفته بعد دیگه هیچی بلد نبودیم. (یه کم اغراق کردم، اماراضی هم نیستم) در مورد OR2 وضع بهتر بود، چون خودِ استاد (دکتر س.) هم چیز خاصی بلد نبود که بهمون یاد بده! گفتم شاید این دفعه یه چیزی یاد بگیرم. حالا ببینم چی میشه.
2و 3. مدلسازی و ایجاد سیستم ها، و مدیریت اطلاعات: این دو تا که اتفاقاً هر دو هم از درس های اجباری من هستن، از هفته ی آینده شروع می شن. بعداً راجع بهشون توضیح می دم.
4. اقتصاد اینترنت: برداشت من از جلسه اول این بود که همش حفظیات ِ. انگیزه ی اصلی من برای این درس این بود که با همین استاد ترم پیش هم درس داشتم و بهترین نمره ی ترم رو از اون گرفتم، همین!
5. اصول مالیات: خدا رو شکر، استاد گفتش که این درس کاری به مالیات آلمان نداره و کلاً مالیات و آثار اون رو بررسی می کنه. فقط جلسه اول به عنوان مقدمه یه سری اطلاعات از مالیات آلمان، و مقایسه با سایر کشورها صحبت کرد. ارقام بزرگ بود: مردم در سال 2007 بیش از 500میلیارد یورو به دولت آلمان مالیات دادن! دستشون درد نکنه، چه مردم خوبی! (به خصوص که هزینه های دانشگاه هم از همون محل تأمین میشه!)
6. اتباطات سیار2: این یکی مال دانشکده انفورماتیک هستش، پروفسور فو، فکر کنم چینی باشه، چشم های بادومی... انگلیسی درس میده. وقتی درس میداد، داشتم به این فکر می کردم که وقتی خانومش بخواد صبح بیدارش کنه، از کجا می فهمه که بیداره یا خوابه؟!
کلاً وقتی می بینم استاد انگیسی درس میده، کیف می کنم. احساس می کنم تنها نیستم، می گم این آلمانی ها هم ببینن به زبون غیرمادری درس خوندن چه مزه ای داره...
7و 8. نظارت بر بانک ها، و کنترل و سازمان: این دوتا اونقدر ادبیات سنگینی داشتن که همون جلسه اول فهمیدم که باید native باشم تا بتونم اینها رو پاس کنم. تقریباً هیچی سر کلاس نفهمیدم. نمی دونم، شاید هم به خاطر نوع صحبت کردن استاد باشه. خلاصه این دو تا درس رو کلاً بیخیال شدم.
احتمالاً خودتون هم این احساس رو دارین که همش دارم حول و حوش درس های اقتصادی می گردم. وقتی آدم تو دانشکده اقتصاد بخواد سیستم های اطلاعاتی بخونه، اینجوری می شه. البته من دانشگاه نیویورک رو هم نگاه کردم، اونجا هم در دانشکده اقتصاد ارائه می شد. حالا باز هم می گردم ببینم کدوم دانشگاه ها در دانشکده اقتصاد و کدوم، در دانشکده صنایع، ارائه می کنن.
آقا قرار بود از دمپایی لا انگشتی بگی چی شد!؟
پسر همچین سرد شده که تو خونه هم باید پوتین پامون کنیم! دمپایی رو ولش کن..
سلام
خوبی؟ چه اتاق قشنگی:دی
خوب حالا چند واحد باید بشه؟
سلام ما رو به پروفسور فو برسون!
چشماتون قشنگ می بینه.
چند واحد؟ از بین اینا 5 تا رو پاس کنم، عالیه.
سلام دارن خدمتتون. اصلاً بذار برم الآن پیج یارو رو نگاه کنم، ببینم چی کاره هست...
ای وای! اون گلدون خشگل لب پنجره رو! چه دوست خوبی بوده هر کی اونو بهت داده :) ذوق کردم دیدمش، احساساتم رقیق شد D:
حتماً همین طور بوده...
اتفاقاً یه پست هم در مورد اون می خوام بنویسم.