بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بی خاصیت بودن یعنی همین


بی خاصیت تر از من آدمی و بی خاصیت تر از اینجا وبلاگی، یافت نشده...


از همه ی شماها که در حدود دو سال گذشته با من همراه بودید، متشکرم. شاید وقتی دیگر...


چه کنم

مرو ای دوست، مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار، که منم زنده به بوی تو
به گل روی تو
مرو ای دوست، مرو ای دوست
بنشین با من و دل، بنشین تا برسم مگر
به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خاموشی بی تو به شام وسحر چه کنم
با غم تو

مروای دوست، مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار، که منم زنده به بوی تو
به گل روی تو
بنشین تا بنشانی نفسی آتش دل
بنشین تا برسم مگر

به شب موی تو

تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خامو شی بی تو به شام وسحر چه کنم
با غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من
تو و ویرانی، خاموشی، کوهم اگر چه کنم با غم تو

چه کنم با دل تنها، چه کنم با غم دل
چه کنم با این درد، دل من ای دل من
چه کنم...



با صدای اصفهانی بخونین، درمیاد.


ضمناً صدای رادیو رو خفه کردم. از این به بعد خودتون زحمت بکشین روشنش کنین.