بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

Das Leben der Anderen

اومدم، اومدم. چرا فحش می دین؟! خب امشب دیر شد دیگه. آخه من یه غلطی کردم مامانو فرستادم کلاس کامپیوتر. بعد یه غلطی کردم فرستادن ایمیل و... رو هم بهش یاد دادم. بعدش حالا جدیداً هم یه غلطی کردم که چت کردن رو بهش یاد دادم. حالا نتیجه اش این شده که از بعد از ظهر که می رسم خونه، می بینم همش داره این سایت های چرت و پرت سیاسی و خبری رو می خونه که همشون هم تو ایران فیلترن.(بنابراین از نظر من هیچ تأثیری در سرنوشت مردم ایران ندارن.) داشتم می گفتم. اونقدر از این سایت به اون سایت می ره تا افطار کنیم. بعد از شام میاد مسنجرو باز می کنه، دقیقاً تا وقت خواب داره با دایی و لیلا و حورا چت می کنه، صوتی و تصویری. خب واسه همینه که امشب اینقدر دیر شد و یه سری از بازدیدها سوخت...



آهان. این عنوان پست رو می بینین؟ این اسم یه فیلم آلمانیه. انگلیسی اش می شه: The Life of Others. یعنی که... . امروز در آخرین روز کلاس زبان، این فیلم رو هم تماشا کردیم. این فیلم، جدید هستش و در اسکار پارسال، به بازیگر نقش اول مردش، جایزه دادن. روی جعبه اش که این طوری نوشته بود. باورتون می شه؟ من که اصلاً فکر نمی کردم آلمانی ها از این عرضه ها داشته باشن. حالا غیر از این مسأله جایزه، بهتون پیشنهاد می کنم حتما این فیلمو پیدا کنین و ببینین. اصلاً برای من که عجیب بود، خیلی ابتکار به خرج داده، هم تو داستان، هم تو ساختش، هم بازیگرای خوبی داره. حتماً ببینید.



امروز این دوره زبان تموم شد. عکس یادگاری هم انداختیم.(علی جون! فاصله رو داری؟! برو واسه اسلام تعریف کن!) یه چیز جالب بگم در مورد شناخت غیر مسلمونا از اسلام. دیروز معلم ازم پرسید که شما رمضان می کنید؟ منظورش همون روزه بود. گفتم آره. گفت آه! خیلی سخته... گفتم آره. بعد سر کلاس یه فعل آلمانی بود که معنی اش می شد مست شدن.(نمی گم چی بود، چون به یه نفر دو کلمه آلمانی یاد دادم، با همونا آبروی منو بر باد داده. می ترسم اگه سه تا بشه، کار به جاهای باریک بکشه...) خلاصه من هم بلد نبودم. یکی از بچه ها که آمریکایی هم بود، شروع کرد، که وقتی زیاد بخوری... یهو معلم پرید وسط حرفش که ایشون مسلمون هستن. پسره مطلبو گرفت و عذرخواهی کرد. اما جالب تر اینا امروز بود که یکی داشت تو وقت استراحت یه چیزی می خورد. معلم وقتی اومد دیدش، رفت آروم بهش گفت که احمد رمضون می کنه. این یکی هم سریع مطلبو گرفت و غذاشو جمع کرد....



امشب رفتیم مسجد. قبلاً هم رفته بودم، اما این دفعه رسماً معرفی شدم. آخوند مسجد کلی کیف کرد و حسابی تحویلم گرفت. حتی سرم رو هم دو بار بوسید. عجب امامزاده ای ام من! حالا انتظار دارن من واسه هر مناسبتی هی برم مسجد. همینم خوبه، چون تا وقتی تهران بودم که پامو تو مسجد نمی ذاشتم.



راستی عکسو دیدین؟ اون خانم مسنه که دست راست منه، معلمه. بقیه رو هم حوصله ندارم توضیح بدم، مگرنه اصل و نسب همه رو می دونم...

نظرات 4 + ارسال نظر
امیرو 1386/07/04 ساعت 10:21

سلام

سخت نگیر بابا !! اصلا میدونی چیه ؟ برو باسه خودت یه لب تاپ بخر بگو چون شما کار دارین من مزاحم شما نمیشم !! همین فوجیتسو زیمنس خوبه دیگه !!

مرد حسابی فیلمو از کجا بیارم ؟؟ دی وی دیشو برام پست کن !

خوب دیگه ! بیا ! مطلبی که در مورد روزه نوشتی مقایسه خوبی از احترام به دیگرانه ! بین یه کشور خارجی و یه کشور اسلامی !! برا همین یه مطلبی اضاف کردم و در ضمن با اجازه لینک شما رو هم دادم ، البته خودت تو کامنتا گذاشته بودی .

هاله ای از ابهام رو درست کردم ، حالا کدوم درست کردن منظورت بود ؟؟

مسجدم خوبه ! مخصوصا مسجد هامبورگ ! حاج احمد التماس دعا .

ببینم خیلی هم مسن نیستا !!

علیک،
شما یه هزار چوب بفرست، چشم، لپ تاپ هم می خرم.
عزیزم شما هر چقدر هم که برای این کار هزینه کنی، کمتر از اینه که من برم فروشگاه، یه فیلم اوریجینال بخرم.
من که نگفتم تو خیابون چیزی نمی خورن به خاطر مسلمونا. گفتم تو کلاس بغل دست من نخورد. اصلا تو باید ماه رمضون بیای تو این خیابونا راه بری تا اون بوی شیرینی و غذا و... رو که گفتم درک کنی.
تو که لینکدونی نداشتی، بذار ببینم...
همون که درست کردی، درسته.
نه، حالا دلیلشو خصوصی میگم بهت.
چرا، 50سالو داره دیگه...

امیرو 1386/07/04 ساعت 15:28

حالا ما خواستیم یه فیلم ازت بگیریما !! می دونم ...

باشه ! همون که تو کلاس نخورد خیلیه !! اینجا پاش باز شه تو کلاسم می خورن !

منظورت از این نه چیه ؟ " نه، حالا دلیلشو خصوصی میگم بهت" اون لینکه که نیست ؟

منظورم مسجد بود.

پست ِ خوبی بود.

لطف دارین شما،‌ ممنون.

رهگذر 1386/07/04 ساعت 22:26

خوب این امیرو یه جا رو که پیدا کنه خصوصا اگه جدید باشه مگه ول میکنه :دی

یه زمانی از ما هم سراغی میگرفت ولی خوب دیگه قضیه ی نو که بیاد به بازاره...

پستت بسیار باحال بود!

ای این مامانا بیوفتن دنبای این کارا اون وقت می فهمن نباید به بچه گفت چقدر پای اینترنتی :دی

تو کجا با من آپ میکنی؟ تو خودت رو با من نسنج بابا! تو باید هر روز آپ کنی مال من سال نامس...

حالا هم زود باش بعدی لطفا

همین الآن بعدی از تنور دراومد.
لحظه آپ کردنمون خیلی نزدیک به هم بود..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد