بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

Tag der Deutschen Einheit

سلام،

 

می بینم که ترسیدین، هی کامنت گذاشتین! بنده های خدا، همون قبلی ها دوباره مایه گذاشتن! شرمنده.

آخه تو خجالت نمی کشی؟ آره، با تو ام! 

 

در چند روز اخیر یه مناسبتی بود که دوست داشتم تهران باشم. اما خب دیگه... اون موقع که داشتم می اومدم اینجا، همه ی اینها رو با خودم طی کردم. می دونستم که از بعضی چیزا باید چشم پوشی کنم. به این امید که این ابرِ ما هم یه روزی بارون حاصل خیز با خودش بیاره...

 

راستی با عرض پوزش، به پست قبلی یه کم ضمیمه اضافه کردم که فکر کنم مفید باشه. امروز اضافه کردم. اگر ندیدین، یه نگاه دیگه به اون پست بندازین.

 

چیه؟ فکر کردین فقط خودتون امروز تعطیل بودین؟! نخیر، ما هم اینجا تعطیل بودیم. سوم اکتبر سالگرد اتحاد آلمان شرقی و غربیه، بهش می گن روز ملی اتحاد آلمان(همون عنوان پست). اینایی که گذاشتم همش انگلیسیه: این چند خط بیشتر نیست. این یکی مفصل تره، بهتر ماجرا رو تعریف کرده. این هم در مورد دیوار معروف برلینه، عکسای جالبی هم داره.

 

هوای آفتابی قشنگی بود امروز. البته خنک هم هست. دوست داشتم برم بیرون، یه جا بشینم واسه خودم کتاب بخونم، اما درس دارم، انگار حالاحالاها نمی شه.

 

آقا یادتونه می خواستیم اسم ها رو تو انگلیسی جمع ببندیم، یه s میذاشتیم آخرش؟(بعضی هم s نمی گرفتن) تو آلمانی برای جمع بستن اسم ها، ۸ روش وجود داره. برای اینکه بدونیم برای هر اسم از کدوم روش استفاده میشه، یه سری قاعده وجود داره، اما من به این نتیجه رسیدم که حفظ کنم راحت تره!

 

نظرات 3 + ارسال نظر
حمید 1386/07/11 ساعت 23:06

سالگرد اتحادتون مبارک باشه ! امروز را تعطیل بودی، عید فطر را که تعطیل نیستی ! تازه این احمدی نژاد یه سیستمی زده که مملکت کلاً تعطیل شده !

بابا اسم نبرین می ترسم فیلتر بشیم...

با مزه

لطف.

شاهین 1386/07/12 ساعت 19:46

آقا من متوجه ی یه نکته ای شدم در بلاگت . اون گوشه به یاد شاملو نوشتی : اشک ِ آن شب ، لبخند ِ عشقم بود ، بعد زیرش یه عکس گذاشتی از خودت که همچین نیشت بازه و صورتت منبسطه که آدم اشکی و چیزی تو این مایه ها نمی بینه :دی
به نظر میاد اگه عکس مال ِ آن شب باشه ، حسابی حال کرده بودی جای گریه :دی
---
فکر کنم به خاطر مناسبت راه پیمائی ِ روز جهانی قدس دلت می خواست تهران باشی
:دی

خدا خفت نکنه شاهین! خوشحالم که می بینم سر کیفی، شوخی می کنی...
به خدا عکس مال وسط گریه کردنه، نمی دونم چرا خندون شده!
نه، روز قدس که هنوز نرسیده. واسه روز قدس حتماً بلیط می گیرم میام!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد