بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

ما اومدیم

سلام،

دلمون تنگ شد، کجایی تو پسر؟

عرضم به خدمتتون که الآن یکشنبه شب ِ، آخر‍ ِ آخرهفته هست، واسه همین اومدم آپ کنم.

 

بالاخره دوشنبه وقت کردم برم آرایشگاه، باز دوباره کچل شدم. میگه موهات خیلی خشک ِ. خب اینو که خودم هم می دونستم.

 

آقا او رکات یادتونه؟!(آره، سرهم بخونین) چه حالی می کردیم باهاش! رفتم لاگ این کردم، دیدم تعداد دوستام نصفِ اون موقع ها شده. احتمالاً بعضی از شماها اینقدر لاگ این نکردین که خودش حذفتون کرده...

 

راستی، لازم به ذکر است که تذکر دهیم، اون فیلمی که دفعه پیش گذاشته بودم (ندیدین؟ حق دارین، ۱۰دقیقه فیلمه، با سرعت دایال آپ...) از بلاگِ هادی برداشته بودم. اونم از یکی دیگه... به همین صورت. همین.

 

کلاً من با این دو تا دوست لهستانی ام خیلی حال می کنم: پیوتر، و چَمِک. یه بار پیوتر ازم پرسید تا حالا مکه رفتی؟ گفتم آره. گفت آخه فقط اونایی باید برن که براشون ممکن باشه... من موندم اینا از جیک و پیک ما خبر دارن! حتماً دستگاه جاسوسی تو ایران دارن...

چمک می خواست منو به دوست دخترش معرفی کنه، گفت این احمد ِ، شیخ ِ، نفت دارن، پول دارن... گفتم نه باباجون، ما که عرب نیستیم، ایران فرق می کنه...

بعداً پیش خودم فکر کردم که انگار این شهرتِ پولِ عرب ها برای حفظ آبروی ایران هم بد نشد. آخه این خارجی ها فکر می کنن چون ایران هم نفت داره، پس حتماً مردم ایران هم زندگی مفرحی دارن.

 

چهارشنبه با همینا رفتیم پلانتاریوم.(چی؟! اینجوری: Planetarium) یه جایی مثل سینماست. ملت دور یه سالن گِرد می شینن. بعد، این صندلی هاش می خوابه که آدم سقف رو راحت ببینه. حالا سقف چیه؟ یه سقف گرد ِ، شبیه گنبدهای خودمون. یه جور پروژکتور مخصوص، وسط سالن ِ که فیلم رو روی سقف پخش می کنه. حالا فیلمش چیه؟ یه جور فیلم علمی ِ در مورد آسمون و ستاره و کهکشون و... یه جوری هم ساختن که برای همه قابل درک باشه. یعنی خیلی هم خفن نبود، اما کلاً این شکل و قیافه و تصویر، جذاب بود.

 

کم کم باید وبلاگ رو به آلمانی بنویسم، اینجوری هم دیکته ام خوب می شه، هم گرامر. هم شماها آلمانی یاد می گیرین! زبان شیرین آلمانی، با مقادیر معتنابهی خ، ش، و...

 

یه چیزهای دیگه هم دارم که بنویسم، اما الآن وقت ندارم.

سعی می کنم هر هفته آپ کنم، سر بزنین.

 

دلم تنگ شده برای همه تون، تو ایران، اِمریکا، کوبا، دالایی لاما...

خداحافظ

 

نظرات 8 + ارسال نظر
حنان 1386/07/30 ساعت 21:42

سلام

خوبی مرد؟!
جواب میلت رو اینجا بدم؟ ضایس؟ خوب خلاصه می گم! بقیه هم کنجکاو میشن فکر می کنن چه خبره :دی

آره حق با توه، ولی راستش می ترسم. ولی به قول تو دیوونگیه! (سعی کردم مرموز باشه!!! ولی نشد دیگه!)

چرا هی از نیمرخ عکس میندازی! کلاس داره؟ خوب می خوام ببینم جلو موت رو چی کار کرده! عین اینجا زدی؟ (به نظر که یه کمی فرق داره)
آرایشگاهاتون بد گرونه نه؟ اوایل برا خطیبی که اینطوری بود!

ممممممممممممممممممم
دیگه چی بگم؟

دیگه شما که دو روز تعطیلین لا اقل دو بار آپ می کردی!

سلام. خوبم. تو هم که خوبی. به ترتیب پاراگراف ها:

خب بگو. نه، اشکال نداره.

می دونم حق با منه. منم می ترسم. همه اولش می ترسن. آره، اونی که اونا پیشنهاد کردن، دیوونگیه. به اندازه کافی مرموزه، کی فهمید مثلاً؟!

نمی دونم. عکس از روبرو هم می ذارم.
یه ذره فرق می کنه با تهران.
نه، گرون نیست، تقریباً هم قیمت تهران درمیاد. جدی می گم.(الآن حمید صداش درمیاد!)

اینم حرفیه، دو بار آپ کنم. مچم رو گرفتی!

حنان 1386/08/01 ساعت 21:32

سلام خوچگله
(به اندازه کافی لوس بود؟ :دی)

عرضم خدمتتون که پس چرا عکس از جلوت رو نذاشتی؟
میگم بیا هی دیر به دیر آپ کردی همه فکر کردن دیگه تا امتحانت آپ نمی کنی!

درس بخون برا خودت کسی بشی! خلبانی دکتری چیزی :دی

چاقو 1386/08/02 ساعت 04:07

سلام احمد جون. چه خبرا؟ یه مدت بود از فضای وبلاگ فاصله گرفته بودم. البته هنوز هم فاصله گرفتما!!

با تیکه اون لهسنانیه خیلی حال کردم! کلا Polish ها آدمای باهوشین به نظرم

از این پلانتاریوم ها تو ایران هم شنیدم هست. اما خوب آلمانیش یه چیز دیگس لابد! خوش به حالت. حال میکنیا شیطون !!

سلام. خوبه، فاصله ایمنی رو حفظ کن!

من فحش خوردم،‌ تو می گی حال کردی؟!
به هر حال به نفع ما بود تیکه ی اون!

فکر کنم آلمانی هم نبود، آمریکایی بود. چون اولش نوشت "موزه ی تاریخ علوم طبیعی آمریکا".

حمید 1386/08/02 ساعت 08:13

حاضرم شرط ببندم از تهران گرانتر است ! یعنی اگر آرایشگاه مردانه کلاس A تهران را با آرایشگاه مردانه کلاس A در آنجا مقایسه کنی، لا اقل ۳۰٪ تفاوت قیمت داره ! جون عزیزت، تلاش نکن بگی سطح عمومی قیمت ها در اروپا و ایران یکی است ! لااقل در خدمات نیست ! ( قبول دارم در کالاهای وارداتی هست ) و این را هم می پذیرم که سطح رفاه ( حاصل تقسیم درآمد به سطح عمومی قیمت ها ) در اروپا به مراتب بالاتر از تهران است ! اما مخرج کسر در تهران ) سطح عمومی قیمت ها ) در تهران پایین تره ! این از روز هم روشن تر است ! نمی دانم چه اصراری داری ...

از ما اصرار، از شما انکار!
از ما انکار، از شما اصرار!

جون ِ منو واسه یکدندگی خودت قسم نخور. مطمئن باش تا وقتی ایران رو در مسیر صحیح قرار ندی، اون اعتقادات پوسیده ی تو نه تنها کمکی به مردم فقیر نمی کنه، بلکه بدبخت ترشون می کنه. حالا برو با آمریکا هم بجنگ، تا سایه اینا رو روی سر مردم بدبخت حفظ کنی!

بعدشم تو این قیمت های عمومی تهران که میگی، اون 10میلیون تومن ناقابل هزینه تحصیل رشته MBA در امیرکبیر رو هم در نظر گرفتی؟!
البته یادمه که گفته بودی هزینه اش هم کمه، زیر 10 تومن!!!

البته این جواب نبود. دیدم پرت و پلا گفتی، خواستم پرت و پلا جواب بدم.

حمید 1386/08/03 ساعت 14:35

یه متنی نوشتم، اما آخرش دیدم بلاگ اسکای امکان ارسال نظر شخصی نداره ! برات پی ام گذاشتم !

ok

البته در همین تهران هم پلنتریم یا آسمان‌نما هست... تو خیابون ِ معلم اگه اشتباه نکنم.

ا ِ؟ نمی دونستم

حنان 1386/08/04 ساعت 21:01

سلام

من زنده ام تو چطور؟

(جالبه به نظرای همه جوب میده به مال من نداده! حتما یه دلیلی داره دیگه :دی)

واقعاً ببخشید. حواسم پرت بعدی شده بود، یادم رفت.

تولدت بود؟ اینم ببخشید، من نمی دونستم.

ممنون!
من هم چند روز پیش داشتم به یکی توضیح میدادم که ایرانیهای آمریکا توی این حول و حوش، و یا تو کالیفرنیا هستن بیشتر، اون هم گفت خوب معلومه جاهای ثروتمند آمریکا دیگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد