بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بعد از امتحان

سلام به همه دوستان،

 

از دیروز تا حالا کلی احساس سبکی می کنم. این امتحان لعنتی همه ی فکر منو مشغول کرده بود. الآن دو ماهه که اومدم، تو این مدت فقط داشتم به همین فکر می کردم.

وقتی از امتحان برمی گشتم خونه، حس می کردم انگار دیگه هیچ کاری اینجا ندارم و باید زودتر برگردم تهران!

 

خلاصه که دلم بدجوری برای همه تنگ شده. بدجور. به خصوص وقتی یه آهنگ تند، یا کلاً شاد می شنوم، حواسم پرت می شه. حالا تهران هم که همیشه از این خبرها نبود، ولی خب آدم خودبه خود، اول یاد لحظه های خوشی می افته، منم که عاشق شلوغ کاری و سروصدا...

 

حالا وقتم آزاد شده. معلوم هم نیست. شاید امروز عصر یه خرده برنامه ام رو به راه بشه، یا حداقل خودم بفهمم که اینجا چی کاره ام.

می خواستم بگم که از این به بعد بیشتر می تونم آپ کنم. اما برای هر روز قول نمی دم. چون احساس کردم بعضی ها عقب می افتن و...

 

کارهای عقب مونده چی بود؟ یکی اینکه باید جزوه کارگاه ریخته گری رو با میل بفرسم. عزیز من، من که یه بار تابستون فرستادم، چرا پاکش کردی؟ باید برم ببینم تو سی دی هام پیداش می کنم یا نه.

دیگه اینکه باید کلی ایمیل رو جواب بدم. همه رو حواله کرده بودم به زمان بعد از امتحان.

 

یه چیز دیگه هم داشتم که بگم، اما الآن حالشو ندارم. جک آلمانی هم دارم، ولی بی مزه بود، نگفتم.

 

فعلاً قربون شما

 

نظرات 4 + ارسال نظر

ارادتمندم احمد جان! ماشالله شما که همش در سفرهای دور دنیا و ما تا بیاییم بجنبیم و عرض ادب کنیم شما رفتید و ما به گرد راهتون هم نمی‌رسیم...

ما زیر سایه شماییم.

امیرو 1386/08/23 ساعت 16:52

سلام

سرم !؟ خوب کی شلوع نیس !! نیش !!

آره ! خیر سرم دارم برا کنکور می خونم اونوقت هزار تا کار دیگم دارم که انجام بدم منو که میشناسی !

الانم باید برم بیرون !! برمی گردم ! حتما !
راستی تو کتاب تست ریاضیات عمومی 1 و 2 داری ؟! بریم برداریم بلکه کامپیوترتم از استند بای در بیاریم !!

علیک.

آخ آخ گفتی. آدم همیشه همین جوریه.

کتاب دارم. تو خونه نیست، یه ایمیل بهت می زنم می گم که از کی بری بگیری.

حنان 1386/08/23 ساعت 23:43

سلام

افتادی به دل سوزوندن؟ :دی

یه چیزی می خوام بگم حالش نیس!
یه جک بلدم نمی گم! :دی

آره اگه خونه تون رو کار ندارین بدین به ما! بچه ها نیاز دارن:))

هنوز ای دی اس الت اونجا به راهه؟

داداشت فردا میاد! نمی دونم چرا شب نیومد!‌ شاید اونا هم مثل شما اروپایی زندگی می کنن! ۷:۳۰ از وقت شام گذشته نه؟ :))

علیک.

برو بابا.

ای دی اس ال از شهریور قطعه. تو می گی بچه ها نیاز دارن، اونوقت سراغ اینترنت رو می گیری؟! آخه چقدر تو مثبتی؟ بذار حداقل به کسی بدم که قدرشو بدونه!

داش حسین ِ دیگه!

حنان 1386/08/27 ساعت 18:53

سلام

اینطوری داری تند تند آپ می کنی دیگه!!!

واقعا خسته نشی؟
نگرانتم :دی

به خدا همین الآن اومدم که آپ کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد