بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

اومدم، شلوغ نکن

خوبه این پسر یاد ما میکنه، مگرنه که از هیشکی صدا درنمیاد. می خوام این کنتور بازدیدکننده ها رو حذف کنم که یه وقت کسی رودربایستی نکنه...

 

خوبین؟ خوشین؟ چه می کنین؟ شنیدم دمای هوای تهران بالاخره امروز یه کم شبیه پاییز شده. عوضش اینجا هر شب صفر ِ. الکی زود زمستون شده. دفعه آخر که رفتم بیرون بدوم، حسابی خورد تو ذوقم، از بس که سرد بود. این حمید هم که نیست پایه باشه با هم بریم.

 

آهای شماهایی که نشستین تو ایران، خیلی حال می کنین اینقدر نفت رو گرون می فروشین؟ فکر ما رو هم بکنین که اینجا باید بنزین بریزیم تو ماشین. گرونِ برادر!

 

امروز رفتیم بیرون شهر، سرد! نمی شد راه رفت. عکس هم انداختم، اما الآن حال ندارم بگردم و آپ کنم و لینک بدم و...

 

دفعه پیش گفتم جک دارم؟ باشه. باادبی یا بی ادبی؟ اُکی، باادبی:

بچه هه به دوستش می گه بابای من خیلی ترسو ِ.

-چرا؟

-آخه هر شب که مامانم خونه نیست، بابام میره خونه همسایه می خواب ِ.

 

اَی آدم زورش میاد وبلاگ بنویسه. همچین یه روز که ننویسی، پشتت باد می خوره، اونوقت هر روز دوست داری یه جوری از زیرش دَر بری...

 

تا پست بعدی، فعلاً بای.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حنان 1386/08/28 ساعت 01:46

سلام

نچایی جیگر؟ :دی

می گم که الان این خوبش بود دیگه؟ :دی

میشه یه بدشم بگی ببینیم چیه؟

چرا همه جوکای این آلمانیا روی این موضوعه؟ :))

یا تو گیر دادی به این؟

میگم دوستات رو عوض کن،‌مدل جوکاتم عوض میشه :دی

یکی دیگه هم دارم، در همین موضوع.
بگم؟

امیرو 1386/08/29 ساعت 18:42

سلملکم !!

شلوغ نکنم !؟ چشم ! مگه شلوغ کنم !؟

ها !! بیا و بیخیال این بنزین بشو از این ماشینای ما بخر اونوقت هم کلی کلاس داره هم پاکه هم بنزینی نیست !!

بابا بنویس دیگه ! ناز نکن

بدشم ! اضاف کنم این پسرا نه پسره ...

لاو یو

سلام

ماشین های شما وقتی گاز میدی، به جای اینکه راه بره، فقط بوی گاز از خودش در می کنه!

آره، این پسرا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد