بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

عنوان خاصی نداره

 

من جدیداً خیلی آدم شدم، آخه صبح ها زودتر بیدار می شم، میرم ورزش می کنم. عوضش تا آخر شب پام درد می کنه و عملاً کار مفید دیگه ای نمی تونم بکنم!

 

دفعه ی پیش نگفتم بسوزه پدر سیاست؟! بفرما. حالا از اون طرف پشت بوم افتادن. تا حالا داشتن به هم می پریدن، حالا می گن نه، کی گفته خارجی ها بدن؟ خیلی هم خوبن...

 

گزارش پشت گزارش، مصاحبه پشت هم، از زندگی، از کسب و کار، از برنامه های آتی، و خلاصه از همه چیز زندگی خارجی ها، به خصوص ترک ها.

یکیش که برام جالب تر بود، در مورد استخدام و حضور افراد با اصلیت خارجی در نیروهای پلیس شهر فرانکفورت بود. این مستند بیشتر به مزایای حضور چنین افرادی برای جامعه آلمان پرداخته بود. جالب این بود که مأمورها اجازه داشتن در صورت صلاحدید خودشون، از زبون مادری برای ارتباط بهتر و دریافت اطلاعات، حل مشکلات شهروندان، توریست ها و غیره استفاده کنن.

این مملکتی که من می بینم، روزی یه دونه از این برنامه ها باید پخش کنن تا...

 

آقا من سه بار این هواپیما رو بالای سر خودم دیدم، هر بار هم کلی ذوق از خودم درکردم! عکسش هم تو لینک هست، ببینین.

 

من تا حالا فکر می کردم خیلی آدم فرهیخته ای هستم که غیر از زبون مادریم، دو تا دیگه هم بلدم. دیشب به دو تا بچه (حالا بچه که نه، نوجوون) برخوردم که غیر از فارسی، ۵ تا زبون دیگه هم بلد بودن! من که شخصاً شرمنده شدم.

 

البته یکیش که ترکی بود، کسی هم که اصلیتش ترک آذری باشه، باید این زبون رو بلد باشه. یکیش هم آلمانی بود. خب اون هم که معلومه، کسی که اینجا زندگی می کنه...

یکی هم که طبیعتاً انگلیسی بود. تو این زمونه انگلیسی از اوجب واجبات ِ. می مونه دو تای دیگه: فرانسه و لاتین که این دو تا رو به همراه انگلیسی در دبیرستان یاد گرفتن. البته هر دبیرستانی سه تا زبان خارجی یاد نمی ده.

بماند، بعداً در مورد سیستم آموزشی اینجا یه کم می نویسم.

 

آقا اینا خودشونو با این فضاپیمای آتلانتیس خفه کردن. لحظه پرتاب رو هم شبکه های خبری شون مستقیم پخش کردن. آخه نه که یکی از فضانوردها هموطنشون دراومده...

 

تا اینجا خوبه؟ بازم ببافم یا نه؟!

راستش می خواستم فونت پست ها رو یه درجه بزرگتر کنم. امتحان کردم دیدم اوه اوه، حجم پست خیلی زیاد شد، شبیه وبلاگ های عشق شکست خورده شد...!

خلاصه بحث شیرین حجم پست ها کماکان ادامه داره. من که نفهمیدم بالاخره باید چقدر بنویسم تا بهینه باشه. (دقت کردین؟ اگه کلمه بهینه رو از مهندس های صنایع بگیرین، هیچی دیگه نمی مونه براشون!!)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد