بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

CeBIT

 

با سلام دوباره خدمت خوانندگان.

 

در ۶ روز اخیر بیشترین چیزی که به یادش بودم، نمایشگاه کتاب تهران بود! چون سِبیت (نماشگاه صنعت آی تی در هانوفر) یه شباهت و یه تفاوت بارز با نمایشگاه خودمون داشت:

شباهت: قیمت همه چیز سَرگردنه ای بود! چای، نوشیدنی، غذا، خلاصه هر چی که آدم اونجا لازم داره. اینترنت وایرلس، ساعتی ۱۰یورو!!

تفاوت: سر هر سالن، ته هر سالن، ۱۰۰۰تا سرویس بهداشتی گذاشتن، تمیز! که کسی خدای ناکرده نگران دستشویی نباشه. بدترین خاطره ای که از نمایشگاه کتاب تهران داشتم، منظره صف دستشویی مسجد نمایشگاه بود که چند دور، دور مسجد پیچیده بود!! ظاهراً از نظر دست اندرکاران برگزاری نمایشگاه، برای تمام بازدیدکننده ها همون ۱۰تا سرویس زیرزمین مسجد، کافی بوده.

 

اینا رو اینجا نمی نویسم که دور هم بخندیم. به اندازه کافی تو جوونی مون خنده و خوشی داشتیم. اینا رو گفتم که پس فردا که مسؤولی شدین، کاره ای شدین، از فکرتون استفاده کنین. آک نگهش ندارین!

 

الآن تو سایت نمایشگاه نوشته که امسال ۵۸۴۵ شرکت از ۷۷ کشور جهان شرکت کردن و جمعاً ۴۹۵هزار نفر بازدیدکننده داشته.

 

ممکنه براتون سؤال پیش بیاد که حالا آیا ما هم سال آینده از ایران بریم آلمان تا نمایشگاه رو ببینیم؟ یعنی بریم ۶۰هزار تومن بلیط ورودی رو بخریم، تقاضای ویزا بدیم به سفارت، صد دفعه بریم تو صف سفارت تا مصاحبه بشیم، اگه ویزا گرفتیم، بریم بلیط هواپیما بخریم، یه هفته پول هتل بدیم و...؟

 

جوابش باشه با خودتون. اما یه راهنمایی می کنم، برای اینکه خودم هم یادم نره. اینا رو از خودم نمی گم ها!

این نمایشگاه جای چیز یادگرفتن نیست. حتی جای مناسبی برای آشنایی با محصولات جدید شرکت ها هم نیست. اونجا همه دارن فقط تبلیغ می کنن، چیزی به آدم یاد نمی دن. فقط می گن ما می خوبیم! به قول یه روزنامه ای که تبلیغات زیاد غرفه ها رو مسخره کرده بود: محصول من بزرگ تر، زیباتر، بهتر!

برای آشنایی با محصولات هم که آدم عاقل کافیه از خونه خودش به اینترنت وصل بشه و...

 

پس بازدید از نمایشگاه برای چه گروهی خوبه؟

برای بیزینسمَن هایی که با هدف مشخصی به اونجا میان، دنبال محصول یا خدمات مورد نظرشون می گردن، و ممکنه مذاکره هم بکنن.

 

آره عزیزجان، زندگی به پول است و پول به زندگی!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد