بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

احمد نیست. یعنی هست ولی..

سلام.

راستش فعلاً یه اَکانت دارم که بتونم از کامپیوترهای دانشگاه استفاده کنم. مشکل، وقت ِ!

استاد کلاس صبح با کت و شلوار و کراوات اومده بود، استاد بعد از ظهر با کفش ورزشی، شلوار جین با فاق پایین(!) که اینجا مُد ِ، با پلوشِرت سه دکمه، با دکمه های باز!

قبلاً گفتم که اینجا سیستم حضور و غیاب وجود نداره(مگر در درس های سمینار). درس های دانشکده ما رو سر جلسه ضبط می کنن و میذارن رو سایت، که کسانی که داوطلبانه سر کلاس حاضر می شن هم در صورت خواب آلودگی، به خودشون زحمت ندن...

راستش می خوام بیشتر بنویسم، اما باید زودتر برم. خرید خونه هم باید بکنم. احتمالاً از هفته آینده منظم تر میشم و زمانی رو هم برای آپ کردن قرار میدم.
نظرات 3 + ارسال نظر

سلام
نوشته ها در یک چشم بر هم زدن منو جذبید.....
بعدا میام همشو بخونم :)

خدا رو شکر!

این پیشنهادات و انتقاداتی که نوشتین، لحاظ هم می شه؟!
یه کم خیلی رسمیه...!

کدوم؟ با من بودی؟!
کدوم پیشنهاد و انتقاد رسمیه؟

کلا ترکیب «پیشنهادات و انتقادات» رو می گم. آدمو یاد صندوق های پیشنهاد و انتقاد مدرسه ها می اندازه!
راستی، این صبر کن یعنی چی؟ یعنی تا شما نظر ندادین تو وبلاگم، نباید بیام اینجا سر بزنم؟!

آهان. آهان.

نه نه، یعنی هیچی. چقدر گیر میدی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد