بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

تولد قلیون عربی

سلام.

اومدم هول هولکی آپ کنم. آخه فقط تو کامپیوترهای دانشکده می شه زبون فارسی رو تو ویندوز تعریف کرد. کامپیوترهای کتابخونه هم ایکس پی پروفشنال دارن، اما نمی دونم چرا زبون فارسی ندارن.

اول بگم که شش روز دیگه تولد سلمان ِ. چون می دونم بعداً یادم میره، همین الآن گفتم که تبریک بگم. البته آلمانی ها می گن حتی اگه یه روز قبل از تولد هم تبریک بگیم، بدشانسی میاره و... اما به ما چه؟!

راستی اردیبهشت تولد علی ِ خودمون هم هست. به به، آدم تو یو اس ای جشن تولد بگیره...!

کلاً تولد همه ی رفقا رو یادم میره تبریک بگم. تهران یه کاغذی داشتم که تولد همه به ترتیب تاریخ توش بود. اما متأسفانه یادم رفت با خودم بیارمش. حیف.

یه همسایه عرب دارم که هر شب رفقاش رو جمع می کنه و قلیون رو آتیش می کنن و بوش از پنجره میاد و می رسه به دماغ من و دل ها رو روونه می کنه به اردوهای گذشته و... و حتی رستوران آبشار.

اما یه عادتی که داره، هر وقت بیکار میشه مثل روزهای تعطیل، آهنگ های عربی میذاره با صدای بلند. خب برای من که خوبه. برام فرقی نمی کنه کجایی می خونه و چی می خونه، همین که قِر داشته باشه، کافی ِ!
پنجشنبه اینجا تعطیل رسمی بود. این یارو هم از شانس من آهنگ غمناک سوزدار گذاشته بود. کاش یه بار میذاشت، کاش 10 بار میذاشت. باورتون نمی شه. از صبح فقط همون یه آهنگ تکرار می شد. تا کی؟ تا ساعت یک نصفه شب که من خوابیدم، این نهضت ادامه داشت!! اتفاقاً دیشب هم گذاشته بود. ساعت 3صبح! من دیگه شک کرده بودم که آیا این یارو عاشق این آهنگ ِ، یا آهنگ رو گذاشته برای من و خودش رفته مسافرت، یا اینکه این آهنگ رفته تو مغز من و دیگه خارج هم نمی شه؟!

راستی یه دفاعیاتی می خواستم از دانشگاه امیرکبیر بکنم، اما باشه برای بعد.
نظرات 4 + ارسال نظر
محمد حسن 1387/02/14 ساعت 16:08

ببین هر جا میری قلیون دنبالت میاد
بازم بگو خوب نیست
<مار از پونه بدش میومد ، در خونش سبز می شد>
البته شما مار نیستی، گلی(FLOWER).

بابا مرام کُش کردی ما رو امروز!

من که نگفتم از قلیون بدم میاد، گفتم برای بدن ضرر داره. اما اگه جنسش خوب باشه، عطر خوبی داره.

شما خودتون گل هستین، چه نیازی به آوردن گل بود؟!

امیرو 1387/02/14 ساعت 19:40

سلام علیکم

اهلا و سهلا ! (اینجوریه !؟)

مگه شما قلیون هم می کشی برادر ؟!

به به ! آهنگ عربی یا حبیبی !‌ آهنگ سوزناک ؟ لابد فیلش یاد عربستون کرده بوده !

راستی ! خونه گرفتی یا تو خوابگاهی ؟ آخه تو که نمیای ! اقلا من از این پاسم یه استفاده یی بکنم بیام ببینمت !!‌

شاد باشی
ایچ ویل نور دیش !
( غلط قولوت نمیگم !؟)

علیکم السلام.

آره، همون جوریه.

نه من اهل دود و دم نیستم داداش.

یا حبیبی... البته جوون های عربستون صد سال به خودشون زحمت نمی دن که برن خارج درس بخونن. صد سال...
این برادران هم احتمالاً اهل مصر، لبنان یا اینجور جاها هستن. یا عراق!

فعلاً جای خصوصی اجاره کردم تا اینکه نوبتم بشه و دانشگاه بهم خوابگاه بده. پاس رو حتماً استفاده کن، حروم نشه. بیا.

از کی داری خط می گیری؟ طرف آلمانیش خوبه. هر چی گفتی تا حالا درست بوده.

سلمان 1387/02/14 ساعت 21:05

سلام احمد،
ممنون که به یاد من بودی! ایول... این اوّلین تبریک توّلد در غربت بود!
خوش بگذره...

قربون شما. مگه ما چند تا سلمان داریم؟

آخرش نفهمیدم بنویسیم غربت، یا قربت؟ هر جفتش هم می تونه معنی بده.

رئیس 1387/02/15 ساعت 14:35

آخی بیچاره پسره! حتماً دلش برا ولایتشون تنگ شده بوده!
شما هم برا رو کم کنی تمام روز شجریان بذار!

چشم. البته چون دستگاهی برای پخش ندارم، فعلاً خودم می خونم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد