بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

تورچیههههههه


این آلمانی ها دیشب تا جایی که تونستن، جشن گرفتن، چون احتمالاً حساب کار دستشون اومده، که با این تیم و این وضع بازی، همین که تونستن از گروهشون بیان بالا، خیلی خوبه. خودشون هم فهمیدن، که این جشن آخرشون بود.
حالا شماها هم شلوغش نکنید که هلند و هلند و هلند. تا اطلاع ثانوی، فقط ترکیه! این ترکیه، هلند رو هم دقیقه آخر، سَر می بُره!

آقا راست می گن تو خیابون از آدم می پرسن که موهات رو کجا زدی؟! اگه من بیام بگم اینجا زدم، مأمورها حاضرن 5هزار کیلومتر راه بیان که در ِ سلمونی رو تخته کنن؟ الله اکبر!
اینو تو خبرها خوندم. امیدوارم این دفعه مثل جشن پست قبلی نشه که هیش کس ازش خبر نداشته باشه.

این امتحان صف بالاخره چی شد؟ پاس شد، ای صف دارها؟

من از همین حالا رژیم غذایی گرفتم که وقتی میام، کلی شیرینی کنکور بخورم! البته منظورم شیرینی رتبه نبود. دیدم وقتی بیام، نتیجه نهایی کنکور هم ایشالا میاد.
تازه! یه جوری تنظیم کردم که هفته اول کلاس ها رو هم باهاتون بیام سر کلاس!
نظرات 5 + ارسال نظر

منظورت از شماها شلوغ نکنین منم دیگه؟!آقا من با ترکیه‌ام موافقم!! نگرانی نداره دیگه آلمانام این اخرین جشنشون بود و ی شیشه شکستنم بهش اضافه کن! فقط دو شب دیگه نمیخوابی!!!

نههههههه! می بینم که طرفدار ترکیه شدی. پس نژاد مهمه!

حنان حسین 1387/03/28 ساعت 19:43

سلام
می بینم که جشنتون به هم خورده......حالا اشکال نداره ما هم ۱تیر جشن داریم میتونید تشریف بیارین...منتظرتونیم.از اون جایی که تعریف مغازه های گوتینگن رو زیاد شنیدیم سعی می کنیم زمانی بیایم که شما باشین...شایدم همگی با هم رفتیم.خدا روچه دیدی...

1 تیر چه خبره؟
باشه، پس اول مهر بیاین.

حنان 1387/03/28 ساعت 21:43

سلام

رفتم نظرای پست قبلی رو می خونم می بینم جواب دادی و اینا! می گم کاشکی زودتر دیده بودم جواب نوشابه ای که برام باز کردی رو میدادم...

یه کم میام پایین تر می بینم نظر دادم!! می گم هان اون شب باحالیم گل کرده بوده دوتا نظر دادم :))

بعد می بینم نه خداییش این مال من نیست که!!! هی می گم بهه! یکی با اسم من نظر داده و از کجا اومده و اینا که یهو می بینم که...

بللله!!! باید سلام عرض کنم :دی

سلام علیکم. عرض ارادت :دی
آره دیگه مگر اینکه شما برین! ما که نمی تونیم! این احمدم تعارف شاه عبدالعظیمی میکنه! والا :دی

البته می بینم که این بار اسمتون رو اصلاح کردین :دی کلا این بحث اسم ما سر دراز دارد :)

اصلاً منم می خوام از این به بعد از نام مستعار "حنان" استفاده کنم. چه طوره؟

صف هم تموم شد، حالا بره چی شما ها میخواین عزاداری کنین ها؟ چیزی نبود بابا، گلااااااب! من که فقط میخواستم یک دغدغه برا شماها پیدا کنم، و گرنه من بیدی هستم که با این بادها بلرزم؟ ها ها؟

نه، شما بیدی نبیدین که با این بیدها بیلرزین.

حسین هاشمی 1387/03/30 ساعت 23:30

سلام احمد جون
خوبی ؟
برای یکی از پستات نظر دادم ولی بعدش خجالت کشیدم . چرا ؟ چون فهمیدم مربوط به آذر ۸۶ بود !!! اونجا حسابی چاق سلامتی کردم.
من از الان عزای تئوری صف رو گرفتم ! میشه یه جای دیگه مهمان گرفت ؟ ;)

سلام.
اشکال نداره. از خوبی های بلاگ اسکای اینه که نظرات جدید رو نشون میده، و می نویسه مربوط به کدوم پسته.

ایشالا سال دیگه اسم تو رو به جای صف دار، میذاریم حسین شهید! خوبه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد