بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

پست سیاسی


سلام بر سیاست دوستان.


این پست کاملاً سیاسی است، یعنی منتظر باشید که لحنش از قبلی هم تندتر باشه! من با کسی شوخی ندارم ها!


یکی از دوستان در پست های قبلی گله کرده بود که چرا من هیچ اشاره ای به مسائل سیاسی روز  ایران نمی کنم. حق هم داره.

تازه این روزها جذاب تر از سیاست داخلی، نتایج کاروان ورزشی ایران در المپیک هستش. در مورد این یکی می شه یه رمان طنز نوشت. اما المپیک باشه برای بعد.


واقعیت اینه که صحبت و گله ی دوستمون، منو یاد وضعیت مستأصل خودم در سه سال پیش انداخت. همون موقعی که حنجره ی خودمون رو پاره می کردیم، اما فقط نتیجه عکس می گرفتیم. دوستان دانشگاهی یا رأی نمی دادند، یا به جناح رقیب رأی می دادند. حتی نزدیک ترین دوستان هم با نیشخندی از من عبور می کردن. اهل فامیل رو که دیگه نپرسید...


این بود که تصمیم گرفتم منبعد نظرم رو برای خودم نگه دارم. جایی صحبت خواهم کرد که گوش شنوایی باشد. سه سال پیش با هر کسی صحبت می کردم، انگار با دیوار حرف می زدم.

یقین دارم اگر همین فردا انتخابات در ایران برگزار شود، بسیاری با یادآوری خوشبختی بی حد و حصر مردم افغانستان و عراق، نوید حمله آمریکا را می دهند و "اگر شرکت نکنیم، حکومت فرو می پاشد...".


بله، این موج تحریم که سالهاست آغاز شده، هر روز ما را به این خوشبختی نزدیک تر کرده. و متأسفانه آثار این خوشبختی تا سال ها خواهد ماند.


خودتون قضاوت کنین. اگر فکر می کنین انتقادات کسی که حالا بیرون گود نشسته، مفیدتر از فعالیت های گذشته خواهد بود، اطاعت امر.


جمع بندی اینکه، من آماده ی نوشتن هستم. اتفاقاً این دل پر رو باید جایی خالی کرد. اما:

  1. این روزها خودتون به اندازه کافی انتقاد می شنوید. حداقل اینجا چند دقیقه ای خلوت کنیم. به فکر حفظ تماسمون باشیم.
  2. نمی خوام در آینده وبلاگ احمد رو با میزگرد احمد بهارلو مقایسه کنن. به خصوص که گاهی خبرها رو دیر می گیرم و شما فکر کنین من بخوام بر این اساس، اظهار نظر هم بکنم.
  3. مواضع من رو دوستان می شناسن. پس برای کی اینجا داد بزنم؟


امیدوارم از جملات پراکنده و سربسته در این پست، منظور من رو گرفته باشید.


گردنم درد گرفت پشت این مانیتور!


نظرات 3 + ارسال نظر

سلام من تازگی ها با وبلاگتون آشنا شدم. همه مطالبی که خوندم جالب بود.

خدا رو شکر

بی نام ونشان 1387/05/30 ساعت 12:19

سلام داش احمد قلی خان .....
کمپلت توجیه شدم !
ایول
بدم نمی گی ها ! اصلا سیاست رو ول کن طنز بنویس D:
اگه می تونی یکی دو تا عکس از دانشگاهت بذار, قبلا لیشتر عکس می ذاشتی

چشششششم. عکس هم میذارم. خوشحالم که شما به راه راست هدایت شدی.

ایشالا دارم دوربین می خرم.

بی نام و نشان 1387/06/04 ساعت 11:39

ا ...... راست می گی اسمه فیلمو نوشته بودی
بازم نمی شه comment گذاشت, این دفعه برای پست سینمایی
وبلاگتو بده خوروس قندی بگیر ( تاکید می کنم خوروس نه خروس) D:
شوخی می کنم ...

والا من همین الآن تست کردم، هیچ مشکلی نداره. تو کامپیوترت رو بده...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد