بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

یکشنبه


شبی که عشقو شناختم... همه ی هستیمو باختم...


چه آهنگ قشنگیه، اینی که رادیو ف. می ذاره.


یکشنبه رفته بودم هامبورگ. صبح زود از خونه راه افتادم. شد یه سفر 17ساعته. حسابی خسته شدم، 4ساعت با قطار رفتم، 4ساعت هم برگشتم.

ساعت 5 صبح که از خونه راه افتادم، هنوز خیل عظیم جوانان مشغول بالا و پایین پریدن و حرکات ناموزون بودن که صداش از دو سه تا ساختمون معروف تو راه شنیده می شد. بعضی هم بالاخره خسته شده بودن و به سمت خونه هاشون حرکت می کردن. ایستگاه قطار، پرنده پر نمی زد. قطار هم خلوت. تو راه که همش خوابیدم، برگشتنه هم در آرزوی خوابیدن بودم، از بس که شلوغ بود.



هر از چند گاهی، یه سری به سایت دِل و قیمت هاش میندازم. دیشب دیدم به عنوان یه پیشنهاد ویژه، می تونیم نوت بوک رو به همراه ویندوز ایکس پی سفارش بدیم، به جای اینکه در حالت عادی ویندوز ویستا رو تحویل بگیریم. (البته بابت این کار هم 15یورو اضافه می گرفت.) گفتم انگار سر ما کلاه رفت که الکی گیر ِ ویستا افتادیم... هر کاری می خواد بکنه، اول اجازه می گیره، بعد که مطمئن شد، دوباره می پرسه که حالا مطمئنی؟!!!


نظرات 3 + ارسال نظر
hld 1387/08/01 ساعت 12:37

سلام عزیزم

دفعه بعد با یه مشاور خوب برو لپ تاپ بخر که گیر ویستا نیفتی! :دی

همه زندگی، تجربه کردن ِ. باشه، باید واسه مشاورم بلیط بخرم که بیاد اینجا، یا اینکه خودم برم تهران لپ تاپ بخرم.

امیرو 1387/08/01 ساعت 12:53

بالایی منم که اشتباه لپی کردم!

خوب تو هم حرکات موزون از خودت در می کردی احمد جان! چی چی همه ی هستیمو باختم؟ هنوز اول جوونیه :)

دیگه من کار داشتم. ایشالا دفعه ی بعدی...
نترس، نباختم، گفتم موزیک قشنگیه. ماشالا هنوز عین پسرهای 16ساله می مونم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد