بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بعد از 10روز


سلاااااااااام. به به، چه عجب از این طرف ها!


شدیداً پوزش می خوام به خاطر ناهماهنگی ها و نارسایی ها و بدقولی های این مدت. خب اگه بگم درس داشتم که باز می گین هر روز بهانه ی یکی از درس ها رو میاره...

اما جدی می خوام این ترم 7تا درس پاس کنم، خب کار سختیه، در مقابل 4تا درس ِ ترم پیش.

این ترم که دقیقاً نصفش گذشت، باور کنید اگه ترم بعدی رو هم با همین فشار برم جلو، فوق لیسانس تمومه! مجموعاً 13تا درس در دو ترم، بعدش فقط می مونه دو تا پروژه ی خفن.


قبل از آغاز هر بحث دیگه ای باید سالروز میلاد با سعادت داش حسین رو تبریک بگیم و به همین مناسبت اولاً بابت زحمات خستگی ناپذیر اما کم نتیجه در دو سال اخیر تشکر کنیم و ثانیاً (در رابطه با همون اولاً) از ایشون بخوایم که بیا و آقایی کن و دست از سر اون یه دونه ماشین بابای ما بردار. آخه اون حیوونکی که جای تو رو تنگ نکرده، چی کارش داری؟!


سه شنبه ی گذشته در دانشگاه تریبون آزاد بود. البته من هم تازه یه ساعت پیش فهمیدم، چون سه شنبه از خونه بیرون نرفتم، از بس که کار داشتم و شب هم نخوابیدم تا چهارشنبه صبح که 3تا کلاس پشت هم داشتم و بعدش هم پروژه گروهی تا اینکه بالاخره ساعت 10 شب رسیدم خونه و بالاخره سر بر بالین...

داشتم تریبون آزاد رو می گفتم. موضوع: اعتراض به سختی دوره ی لیسانس!! البته من هم وقتی برنامه ی لیسانس رو می بینم، تا حدودی بهشون حق می دم. اما اولاً کسی که می خواد از یه دانشگاه خوب لیسانس بگیره، باید یه فرقی با بقیه داشته باشه، ثانیاً من اگه جای اونا بودم، به جای 6 ترم، تو 7 ترم تموم می کردم که کمتر بهم فشار بیاد. نمی دونم، شاید هم من اشتباه می کنم و اونا توجیه دیگه ای دارن...

اصولاً دوره لیسانس ما رو هم می شد در 6 ترم خلاصه کرد، درسته؟ به نظرم اگه از اون 140واحد، دروس عمومی (20واحد) و بعضی دروس اضافی دیگه مثل شیمی و محاسبات عددی و استاتیک و مقاومت و ... رو حذف کنیم، یه مهندسی صنایع خالص ِ سه ساله از توش درمیومد.


یکی از سوپر مارکت های زنجیره ای آلمان، یه شعبه ی آزمایشی افتتاح کرده، به نام future store. حالا فکر نکنین آلمان ها خیلی نابغه هستن ها! تو کره ی جنوبی خیلی وقته که این فروشگاه ها راه افتاده. به قول یکی از استادها: مدت هاست که ژاپنی ها دارن با گوشی همراه، تلویزیون تماشا می کنن، اما ما در آلمان هنوز با UMTS درگیر هستیم!

داشتم فروشگاه رو می گفتم: باید یه گوشی همراه داشته باشی که دوربین و بلوتوث داشته باشه. از بارکد جنس عکس می گیری و می فرستی به پورتالی که موقع ورود برات ایجاد شده. بعداً هزینه خرید از حساب بانکیت کسر می شه. آخرش اینکه فروشگاه کارمند و صندوق دار نداره. البته راه های بهتری وجود داره، چون این قضیه ی عکس گرفتن از بارکد محصول و کلاً استفاده از گوشی موبایل، بدجوری تو ذوق می زنه. وقتی با یکی از دانشحوهای دکتری که اشراف خوبی به این مسأله داشت صحبت می کردم، به این نتیجه رسیدیم که احتمالاً این روش فقط برای کوتاه مدت هستش و به زودی با چیپ های RFID تعویض می شه. بهترین روشی که فعلاً اختراع شده همینه: جنس های مورد نظر رو میذاری توی سبد، سبد رو از داخل گیت عبور می دی و تمام اجناس در یک لحظه لیست می شن.


جدیداً یه روش خوب برای علاقه مند شدن به درس پیدا کردم: موقع درس خوندن به خودم تلقین می کنم که دارم با این کار یه چیز جدید و مفید یاد می گیرم، یه علم جدید، یه تکنولوژی جدید، خلاصه یه چیز خوب. باور کنید نتیجه می ده! انگیزه ی خیلی خوبیه، به خصوص وقتی که آدم حوصله ی یه درس خاص رو نداشته باشه.


یه مشکلی با وبلاگ خودم پیدا کردم: من اینجا رو هم با rss آبونمان کردم. اما نمی دونم چرا در دو پست اخیر، آر اس اس خونده نمی شه. شماها هم جدیداً فید اینجا رو نمی بینین؟


آقا اینم مبارک باشه. شما قول بدین دشمن رو شکست بدین، منم قول شرف می دم که در دوره ی سازندگی مفصل خدمت برسم!


با این وبلاگ خیلی حال کردم، دمشون گرم. گرچه خود ما هم قراره یه عمری بقیه رو با عنوانمون خَر کنیم و همین الآنش هم برخی آقای مهندس رو به ما می بندن، اما خیالی نیست. قطعاً به نفع همه هست که راست از دروغ جدا بشه. حساب آدم دانا باید از نادان جدا بشه، حتی اگه نادان مدرک دکتری داشته باشه. چقدر خوب شد که در چند ماه گذشته این شوک به جامعه ی ایران وارد شد: هر دکتری را فقط به خاطر مدرکش تحویل نگیریم. چقدر این قضیه شبیه سوژه ی فیلم مارمولک شده! نه؟


برف! برف نگو بلا بگو! شوخی می کنم. برای من که قشنگ بود، خدا رو شکر شوفاژ روشنه و تا وقتی آب گرمه، باکی از برف نیست! از جمعه ی هفته ی پیش شروع شد که من از دانشگاه رفته بودم خرید خونه، و موقع برگشتن این عکس رو گرفتم، البته نمی دونم چرا دونه های برف توش پیدا نیست! خلاصه تا روزهای بعدش هم هی برف اومد، کم کم و زیاد زیاد، تا اینکه اینجوری شد. امروز صبح هم دوباره اومده، این هفته هم قراره باز برف بیاد. جالبه که من زمستون پارسال حتی یک بار هم برف ندیدم.


نظرات 5 + ارسال نظر
امیرو 1387/09/11 ساعت 20:02

این ایده ای که دادی خیلی خوبه! واسه منم خوبه!

تو که خیلی هم احتیاج داری. تو باید عاشق درس بشی!!

ای بابا، خوب این پستها که می نویسی یه هفته خوندنش طول می کشه که! نرفتی که تریبون آزاد، ها؟ کار سیاسی؟ پرچم قرمز؟
دل منم فطیر برف خواست :-<

شماها نشون دادین که پست طولانی دوست دارین. والا!

هی ما می گیم تریبون صنفیه، باز شما مزدورها می خواین ربطش بدین به سیاست و پشت شعار سیاسی کاری مخفی بشین! کی می خواین حرف دانشجوها رو بشنوین؟!

اتفاقاً بروبچ پرچم سرخ امروز هم وسط دانشگاه بساط بیانیه و کتاب و مبارزه راه انداخته بودن، جات خالی.

یکی که صنایع خونده! 1387/09/13 ساعت 10:16

موافقم که میشه دوره ی لیسانس رو خلاصه کرد توی سه سال. اما به نظر من می بایست مثلا؛ یه درس کنترل پروژه که سه واحد تئوری می خوندیم مثلا؛‌میشد دو تا دو واحد
دو واحد عملی(آشنایی با نرم افزار های روز) و دو واحد تئوری.
یا مدیریت کیفیت همین طور دو واحد عملی و دو واحد تئوری( مثلا پیاده سازی ایزو رو توی یه کارخونه نشون میدادن یا چمیدونم چگونگی نوشتن دستور العمل ها توی یه کارخونه)
یا درس کنترل کیفیت همین طور...
یا درسی مثه شبیه سازی همین طور...

هر چند که همه ی اینا یه پروژه با یه نرم افزاری بهمون میدادن که انجام بدیم ولی خدایی نه استاد وقت داشت واسه رفع اشکال و نه من دانشجو با ۲۰ واحد هر ترم..
بماند که کلی هم وقتمون واسه کارخونه رفتن برای درسایی مثه ارزیابی و طرحریزی و نگهداری تعمیرات می رفت و کلی بازدید از کارخونه های مختلف واسه درس روش تولید.
دانشگاه های ما بزرگترین عیبشون اینه که بیشتر تئوری کار می کنن در صورتی که یه مهندس صنایع خدایی با درس کنترل موجودی یک هیچ وقت نمی تونه یه سیستم خوب ارائه بده ... مثلا؛ درسی مثه کنترل تولید باید حتما؛‌حسش کنی نمیشه با تئوری فقط و فقط به نتیجه ی مطلوب رسید.
من میگم یه مهندس صنایع که کارش بهینه کردنه باید این سیستم رو واسه بهینه کردن آموزش هم قرار بده.
هر چند اگه این واحدهایی که شما گفتین و حذف می کردن و عوضش چند تا واحد عملی که گفتم رو اضافه می کردن ! میشد گفت مهندس صنایع بعد فارغ التحصیلی دیگه نیاز نیست تو کلاس ایکس و ایگرگ بره تا مهارت کسب کنه.
اون وقت واسه جذب یه مهندس صنایع سابقه ی کار اهمیت کمتری پیدا می کرد.
واقعا؛‌ وقتی میری تو کارخونه ها تازه می فهمی خیلی از این تئوری ها کاربرد نداره.
هر چند من فعلا سرکار نمیرم اما تو پروژه های درسی و اون دو تا کارآموزی خوب فهمیدم که مهندس صنایع در کار واقعا؛‌مهندس صنایع میشه...

+چه فروشگاه جالبی.

+ شرمنده فرصت نیست ویرایش کنم حرفامو!

خیلی ممنون از پاسخ کامل شما!
این تصویری که شما از آموزش مهندسی صنایع ارائه دادین، یه مهندس صنایع کامل رو تربیت می کنه که شاید در 4 سال هم تموم نشه. شاید آلمانی ها هم با همین دید دوره های دانشگاهی شون تا همین چند سال پیش 5 ساله (تازه بدون دروس عمومی چرت و پرت) بود و بعدش دیگه فوق لیسانسی در کار نبود. یعنی از اول یه مهندس کامل آموزش می دادن. اما حالا توجیه می کنن که جوون ها حوصله ی دوره های 5 ساله رو ندارن، واسه همین یا وارد دانشگاه نمی شن، یا نیمه کاره رها می کنن. حالا دارن همه ی دوره های 5ساله رو به دو قسمت 3ساله و 2ساله تغییر شکل می دن، هر کی حالشو نداره، بعد از 3سال لیسانس بگیره و بره.
ختم کلام این که من کماکان می گم لیسانس رو در 3سال تموم کنن، هر کی خواست فوق هم بخونه. درس ها هم تا جای ممکن باید خوب (بهینه) دوباره طراحی بشن.

یکی که صنایع خونده! 1387/09/14 ساعت 18:35

ممنون بابت توضیحاتتون...
کاش تو ایرانم چنین سیستمی داشتیم...

به امید چنین روزی به انتظار می نشینیم:)
از ما که گذشت شاید برای نسل های آینده ی ایران شاهد پیاده شدن سیستم بهینه ی آموزشی باشیم!

در مورد نسل های آینده نتیجه می ده. اتفاقاً من از دکتر ج. که مسؤول پیگیری پروژه ی تغییر و تحول اساسی سیلابس درسی دانشکده صنایع پرسیدم که چیزی از تغییر و تحولات به ما هم می رسه؟ جواب نداد: احتمالاً به بچه های شما می رسه!

یکی که صنایع خونده! 1387/09/17 ساعت 19:53

چه جالب!

بازم جای شکرش باقیه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد