بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

علی دایی، بالاترینه!


باشه باشه، اومدم، اینقدر اصرار نکنین که آپ کن.



دلم واسه سایت بالاترین سوخت. اولاً که صاحبش نشسته تو آمریکا و دستش از ایران کوتاهه. آخه می دونه که سایتش با یک IP از داخل ایران هک شده، اما کاری از دستش بر نمیاد. ایناها. حتی اگر شخص هَکر رو هم شناسایی کنه، بعیده کاری از دستش برنمیاد.

یحتمل ترجیح می ده که از خاک آمریکا هم خارج نشه. حالا فرض کنیم طرف بره ایران و از دست هکر هم شکایت کنه، اگه قاضی بفهمه که این آقا مدیر و مؤسس سایت بالاترین هستش، به نظرتون شاکی محکوم می شه یا متهم؟

حالا این آقای مهدی ی. کیه که بالاترین رو راه انداخته؟ دارنده ی مدال برنز المپیاد جهانی فیزیک، لیسانس از شریف، فوق از تورنتو، دکتری از MIT، فوق دکتری از استنفورد!

من می میرم واسه این همه علاقه و توجه ایران به مغزهای خودش!



بحمدالله بساط لهو و لعب هم در این وبلاگ جور شد. بدین ترتیب این (رادیو-)بلاگ راه خودش رو به پارتی های شبانه باز کرد!



مُد شده که وبلاگ نویس های ایرانی از سرویس دهنده های وطنی به سمت نمونه های خارجی کوچ می کنن. با همه تعریف هایی که از سرویس های خارجی می شه و با وجود ابزارهایی که این کار رو آسون می کنن (مثلاً جهت انتقال آرشیو)، ترجیح می دم که وفادار بمونم. یه دلیلش اینه که بلاگ اسکای و بقیه، کسب و کارهایی در داخل ایران هستن. یه مشتی آدم دور هم جمع شدن، یه کاری راه انداختن، از راه تبلیغ و غیره یه پولی رو در جامعه به چرخش درآوردن و ایجاد اشتغال هم کردن. حالا ول کنیم بریم wordpress که چی بشه؟ خودم می فهمم که رقبای خارجی امکانات بیشتری به کاربر ارائه می دن، ولی خداییش بلاگ اسکای هم همیشه در حال بهتر شدن بوده. حداقل از وقتی من استفاده کردم، شاید به طور متوسط هر دو ماه یک بار یه امکان جدید ایجاد و به کاربران معرفی کرده.

یه دلیل دیگه اینه که اینجا دانشجوی خارجی زیاده، هر کس هم از هر طریقی سعی در نشون دادن امکانات کشورش می کنه. از غذا و لباس و ام پی تری پلیر بگیر تا سرویس دهنده ی ایمیل! خب، حالا بذار ما هم یه کم پز بدیم، بگیم ما خودمون اینا رو بلدیم.



بجث یه کم ناسیونالیستی شد (بر خلاف پاراگراف مربوط به بالاترین)، یاد قضیه ی دیگه ای افتادم. بعد از بازی ایران-کره جنوبی، دوستی از تهران می گفت که نتیجه خوب بود، اصلاً دایی نتیجه نگیره بهتره، اصلاً تیم ایران نره جام جهانی بهتره، ما فوتبال سیاسی نمی خوایم و این جور حرفا...

راستش متأسف شدم، توقع نداشتم مردم پشت سر تیم رو خالی کنن.

حالا چی کار کنیم که این دفعه سرمربی ما در یک فرآیند دولتی انتخاب شده؟ باید عزا بگیریم؟ باید از شکست تیم ملی خوشحال باشیم؟ فکر کردین مثلاً در کره ی شمالی سرمربی رو با رفراندوم انتخاب کردن؟!

بله، ورزش بدون سیاست قطعاً بهتره، اما فکر کردین بقیه تیم ها اهداف سیاسی پشت سرشون نیست؟ همین کره شمالی که مردمش سالهاست گروه گروه بر اثر سوء تغذیه می میرن، واسه چی داره زور می زنه که بره جام جهانی؟ جز برای اینه که خودشون رو به دنیا نشون بدن؟ بازی کردن تیم های عربی، از عربستان بگیر تا بحرین، با تیم ملی ایران هم که همیشه داستان های خودش رو داره، چون اهداف سیاسی پشت سرشه.


جام جهانی رو باید رفت، به هر قیمتی که شده. باید خودمون رو به دنیا نشون بدیم. تا کی به جرم ناشناس بودن تحقیر بشیم؟ خب نتیجه ی ناشناس بودن اینه که هر خَری می تونه هر تهمتی به ما بزنه و دنیا هم باور کنه!

مگه افغانستان نبود؟ اگه تیم های ورزشی افغانستان پای ثابت رویدادهای ورزشی بودن، کشورهای غربی حاضر می شدن این طور با اشتیاق جوون های خودشون رو به جنگ بفرستن؟ شعار گسترش زورکی دموکراسی و حقوق بشر رو هم بریزید دور، چون اگر واقعیت داشت، چین و عربستان سعودی و صد تا کشور دیگه هستن که باید بهشون حمله کرد.

از بحث دور نشیم. می خواستم بگم ورزش بهترین راه دوستیه. حالا دوست هم نشیم، معروف که می شیم! جام جهانی فوتبال بعد از المپیک مهمترین جا برای این کاره. نباید فرصت رو از دست داد. من همیشه موضعم حمایت از تیم بوده. دیدید که دفعه ی پیش تیم برانکو حمایت شد و رفت جام جهانی، این دفعه هم باید حمایت بشه.

همین که پای ثابت جام جهانی باشیم، اون هدفی رو که گفتم، تأمین می کنه.


نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1387/12/05 ساعت 19:13

احمدجان دادش من
این دفه پستت مذخرف بود !(مذخرف و درست نوشتم ؟)
از اونجا که بحث در مورد تیم ملی شد ......
اصلا ولش کن. من یه ذره ناراحتم ....

تو کدوم داداش منی؟
مزخرف عزیز من، مزخرف!

امیرو 1387/12/05 ساعت 22:17

ببینم، هنوز راهی پیدا نکردی این خودش شروع نکنه به خوندن؟!

نه، ولی تازه ازش خوشم اومده! انگار همین جوری باحال تره. تازه هر کی هم تو وبلاگش آهنگ می ذاره، خودش شروع می کنه به خوندن، اونوقت آدم می تونه قطعش کنه.

احمد الان حرف ناسیونالیستی نزن که اعصاب ندارم ها! دوست داشتم دیروز تو پلی تکنیک بودی یک ناسیونالیسمی نشونت می دادن که بری پشت سرتو نگاه نکنی. نفست از جای گرم میاد به خدا برادر...

می دونم می دونم. راست می گی

لیلا 1387/12/06 ساعت 15:07

یه مشکل دیگه ام داره این رادیو جوان، اینکه آدم آهنگ گوش می ده و کامنتشو می ذاره و یادش می ره سورس این میوزیک از بلاگ حاج احمده، وبلاگو می بنده بعد یهو حالش گرفته می شه از قطع شدن آهنگه. یه فکریم واسه این قضیه کن D:

رادیوبلاگ حاج احمد!
lock-in effeckt همینه.

hossein 1387/12/07 ساعت 23:51

احمد جون سلام آقا نمیدونستم بالاترینی هم هستی اگه دعوتنامه خواستی ما درخدمتیم نکنه خودت عضوی مابیخبریم؟
برای بالا بردن آمار وبلاگ راه خوبیها!!!
راستی تو که اینجا نیستی چرا انقد محافظه کارانه مینویسی(منظورم سیاسیه)
اگه من جای تو بودم عقده های دلمو تو این دنیای مجازی خالی می کردم.
نگران برگشتتم نباش یکاریش میکنیم

سلام حسین آقا، عجب دنیای کوچیکی شده.
یا ابالفضل! بالاترینی شدیم، یعنی ف ی لتری شدیم!
همین طور که می بینی، ما محافظه کارتر از اونی هستیم که تو بالاترین عضو بشیم! ضمناً اینجا به دنیای مجازی می گن جامعه ی شیشه ای. یعنی اینکه بر خلاف چیزی که شما فکر می کنی، نه تنها نمی شه توش مخفی شد، بلکه هیچ حریم خصوصی ای هم نداره!

محمد حسن 1387/12/08 ساعت 12:45

به به، شروع کردی دوباره گل پسر
مبارکه

راستی من یه نکته ای رو تو این کامنت ها فهمیدم
اون کامنت اول رو لیلا گذاشته چون تو سومین کامنت بهت گفته برادر :D

در ضمن این رادیو جوان چقدر بی سلیقه است، آریان گذاشته

ای بابا! ممکن بود من تاریخ کنکور رو یادم بره، اما شما دیگه چرا؟!

بعید می دونم اون به فوتبال کاری داشته باشه. هر کی بوده، به خاطر بلد نبودن املای "مزخرف"، اسمش رو لو نداده.

آره رادیوجوان مثلاً شهرام شبپره هم زیاد میذاره! اما من در کل بهش نمره ی خوب می دم، چون همیشه یار و یاور تنهایی های من بوده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد