بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

عاقبت کار


بفرما. این هم عاقبتش. من این همه گفتم آقا اصلاً هزینه های اجتماعی این کار به کنار، چرا ضرر به جیب خودمون بزنیم؟! آخه این همه مأمور و بنز و فولکس واگن، معلومه که 100میلیارد تومن هزینه داره. تازه من که می گم هزینه اجرای یک سال طرح، از این هم بیشتره.

امان از پولِ مفتِ نفت!


خب.

با توجه به استقبال مردم پرشور و انقلابی از رادیوی نصب شده، که خلاف انتظار خودم هم بود، یک امکان دیگه هم بهتون معرفی می کنم تا یه راه جایگزین هم برای شنیدن این رادیو داشته باشین.


اگر از ویندوز ویستا استفاده می کنین، با قسمت گجت ها که سمت راست دسکتاپ باز می شن آشنایی دارید. احتمالاً شما هم مثل من همان روز اول متوجه شدید که موقع روشن کردن کامپیوتر، مزاحمت مضاعف برای بالا اومدن ویندوز فوق سریع ویستا ایجاد می کنه و از کار انداختیدش. من بعدها متوجه دو موضوع شدم، اول اینکه می شه انتخاب کرد که موقع بالا اومدن ویندوز به صورت اتوماتیک باز نشه. این جوری می شه بعد از شروع کار با کامپیوتر و در موقع دلخواه اون رو راه انداخت. ضمن اینکه راه افتادن این برنامه در حالت دستی خیلی سریع هستش، شاید کلاً دو ثانیه. حالا نمی دونم آیا ما روز اول در موردش اشتباه قضاوت کردیم، یا اینکه با آپدیت شدن های وقت و بی وقت ویندوز، اتفاق مثبتی افتاده.

موضوع دوم کاربر پسند بودن این برنامه هست. می شه گجت ها رو حذف و اضافه کرد، جابجا کرد، گاهی شکلشون رو عوض کرد، شفافیت آیکون ها رو تغییر داد و...

حالا می رسیم به نکته ی اصلی: بسیاری گجت ها رو می شه مجانی از سایت مایکروسافت دانلود کرد، از جمله این گجت، که مخصوص رادیوهای فارسی هستش.

اگر به جای صفحه ی انگلیسی، صفحه ی آلمانی براتون باز شد، نترسید. فقط Download رو فشار بدید، بقیه اش انگلیسی خواهد بود.

تعداد زیادی رادیوی فارسی به صورت پیش فرض براش تعریف شده، اما امکان اضافه کردن هم داره. من که فعلاً هر چی رادیو خواستم، تو لیست خودش پیدا کردم. کافیه اسم رادیوی مورد علاقه رو انتخاب کنید، دکمه ی < (منظورم play بود) رو فشار بدید، به صندلی تکیه بدید و لذت ببرید!


این که تعریف کردم، بر مبنای یکی دیگه از تئوری هایی بود که تازه یاد گرفتم (کلاً اگه همین طور هر پست یه تئوری از خودم دَر کنم، تک تک مشتری های اینجا رو از دست می دم!). اسمش رو می ذارم منفعت دو جانبه در رقابت! (البته در دانشگاه ها به این می گن مشتری مداری، اما چون من به مشتری مداری عادت نداشتم، رفتم یه اسم دیگه براش ساختم!)

قضیه اینه که ابزاری که معرفی کردم، طبیعتاً باعث می شه که تعداد خواننده های روزانه کمتر بشه، پس میزان رضایتمندیِ (در اقتصاد، استفاده ی) من کم می شه. اما طبق اون تئوری که خدمتتون عرض کردم، چون منفعت مضاعفی برای رقیبم (نگفتم مشتری، چون به زور می کشمش به سمت بلاگ، پس در حال چالش با من هستش، از نظر من می شه رقیب) ایجاد کردم و او حال کرده، پس حتماً اون هم این رو جبران خواهد کرد و حالی به ما خواهد داد!

(به این می گن چِسبوندن تئوری های علم اقتصاد به مسائل روزمره، به روش خسرو!!)


البته این چرت و پرت هایی که تعریف کردم، بیشتر به این خاطر بود که چند وقته وجدان درد گرفتم. حتماً در تهران یادم بندازید که از یه نفر (حداقل یکیشون به نمایندگی از بقیه) حلالیت بطلبم.

راستش ما جوون بودیم و فکر می کردیم باید لای چرخ بقیه چوب بذاریم تا خودمون بالا بریم. بد کردیم. تنها هم نبودم، بقیه وجدانشون چی می گه، به خودشون مربوطه. اما من می خوام حلالیت خواهی کنم.

مثالی که در مورد بلاگ گفتم واقعاً چرت بود. اون تئوری بیشتر در همین مورد آخر کاربرد داشت. اگه دست اونا رو می گرفتیم و اون ها بالا می رفتن، قطعاً به نفع ما هم بود. فرصت مرد بودن رو از خودمون گرفتیم.

دیگه بیشتر از این راهنمایی کنم؟! سال سوم، دانشکده...


نظرات 1 + ارسال نظر
امیرو 1387/12/21 ساعت 09:35

دانشکده نساجی؟! :دی

نه، ای وااااااای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد