بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

بادها، ابر عبیرآمیز را... ابر، باران حاصلخیز را

این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود

پایان هفته ی اول


سلام.


صادقانه بگم، دوستانم در تهران پرانگیزه تر از من زحمت می کشن و درس می خونن، این طور که از تعریف هاشون فهمیدم. نمی دونم، شاید من هم تا وقتی تهران بودم، بیشتر تلاش می کردم. به هر حال یک چیز قطعی ِ: هر کس الآن بیشتر کار کنه، آینده ی بهتری خواهد داشت.

گرچه با فرار از ایران به جای تحصیل در خارج از ایران کاملاً مخالفم، اما باید قبول کنیم که هر کس حق داره که برای زندگی خودش هدف گذاری کنه و تصمیم بگیره. (این، از اون جاهایی بود که برام پذیرفتن آزادی دیگران خیلی سخت بود!)

از همین جا برای تمام دوستانم آرزوی موفقیت می کنم، هر جا که هستند و هر جا که در آینده خواهند بود.


از صبح تا حالا دارم کیف می کنم. یه سفارش اینترنتی که دیروز صبح داده بودم، دقیقاً بعد از 23 ساعت رسید به دستم! غیر از سرعت تحویل، قیمت جنس هم خوب بود، 10درصد ارزون تر از فروشگاه بود، هزینه ی ارسال هم نداشت.


از بس که استادهای اینجا از حکومت انتقاد نمی کنن، آدم حوصله اش سَر می ره. اونوقت تا یه استادی یه حرفی میزنه، کلی توجهم رو جلب می کنه. دیروز یه کلاسی بودم به اسم اقتصاد سیاسی بین المللی. بحث جهانی سازی بود. انتقادش به سیاستمدارها این بود که چرا تعطیلی کارخانه ها و بیکار شدن کارگران رو میندازن به گردن کشورهای با نیروی کار ارزون، و خیلی راحت از زیر بار مسؤولیت شونه خالی می کنن. دلایلش زیاده که چرا این حرف اشتباه ِ، اما دیگه حوصله ندارم توضیح بدم.

یه بحث جالب دیگه این بود که جهانی سازی چه تأثیر مثبتی در دنیا می ذاره. اینکه چرا جهانی سازی موجب ثروتمند شدن برخی کشورها و فقیر شدن بقیه نمی شه. این از اون بحث هایی هستش که به درد ایران هم می خوره. از یه طرف صداوسیما، جهانی سازی رو یکی دیگه از دسیسه های استکبار جهانی برای چپاول ایران معرفی می کنه، از طرف دیگه دولت(ها) معلوم نیست به چه دلیلی تمام تعرفه های واردات (به غیر از خودرو) رو حذف می کنه و می گه که می خوایم وارد سازمانی تجارت جهانی بشیم. حالا ... چه ربطی داره به شَقیقه، ما نمی دونیم. البته ربط داره، اما لزومی هم نداره که کشاورزی و صنایعی مثل تلویزیون سازی رو فدا کنیم. راه داره.


عرضم به خدمتتون، یکی دیگه از چیزهایی که باهاش این روزها حال می کنم، ویکی پدیای فارسی هستش. نه به این دلیل که کیفیتش بالاست (که اتفاقاً خیلی هم وضعش خرابه و باید بهش کمک کنیم) بلکه واسه اینکه یه فضایی به وجود آورده که فارسی زبان ها هم در کنار بقیه ی مردم جهان خودشون رو نشون بدن. واقعیت اینه که بر خلاف ادعاها، ایران چندان حضور مثبتی در عرصه های جهانی نداره. همین ویکی پدیا هم خودش غنیمت ِ.


دیدم فردا آخر فروردین هستش و سال ِ نو مبارک تموم شد. خواستم بگم این طور که از چَت ها فهمیدم، لطف کردین و برام اس ام اس فرستادید، اما من هیچ اس ام اسی دریافت نکردم. راستش الآن ماه هاست که دیگه هیچی از تهران به این طرف نمی رسه. البته حداقل اس ام اس های من به داش حسین می رسه، چون این یکی رو گهگاه کنترل می کنیم، اما از نظر من، ارتباط سریع و مطمئن با اس ام اس، مدت هاست که از بین رفته. خلاصه اگر در چند ماه اخیر اس ام اس فرستادین و بعدش تو دلتون با من قهر کردین که چرا جواب نمی دم، بدونین که من بی تقصیرم.

به قولی از وقتی اینترنت موبایل مخابرات به راه افتاد، خدمات پیام کوتاه مخابرات هم از کار افتاد.


نظرات 1 + ارسال نظر
یکی که صنایع خونده! 1388/01/30 ساعت 18:53

"به هر حال یک چیز قطعی ِ: هر کس الآن بیشتر کار کنه، آینده ی بهتری خواهد داشت."

گاهی وقت ها یه جایی آدم حرفی رو که منتظره یکی بهش بگه رو یه جایی می خونه...
توی این روزها واسه ی من اون یه جایی این وبلاگ بود :) ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد